اسراب

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

بازمانده روز

شاید کمتر آدمی در میان ما باشد که بعد از یک عمر زندگی بتواند از ماحصل عمرش رضایت کامل داشته باشد و شاید آدم‌های حتی کمتری باشند که در پایان یک روز به ثمره‌ی آن روز خود نگاه کنند و ببینند که در ازای لحظاتشان آیا بخشی از بنایی رفیع را بالا برده‌اند و یا تنها سر بر ویرانه‌های آن روز گذاشته‌اند. این رمان حکایت مردی است که بعد از سال‌ها، قضاوت بازمانده‌ی روزش را به دست شما می‌سپارد. از عهده‌ی این قضاوت برخواهید آمد اگر با او در قلب مناظری زیبا و لحظاتی شگرف سفر کنید و از مشاهده‌ی رویارویی صفت تعهد با هر آن‌چه که در مقابلش قد علم کرده است لذت ببرید. تعهدی که گاه دلچسب است و گاه خشن و آزاردهنده، گاهی عزت می‌آفریند و گاهی تحقیرتان می‌کند وتعهدی که شاید در نگاه اول، پایبندی به بیهوده‌ترین امر دنیا باشد. به هر حال قضاوت با شماست!

 

  • محمد حسین مرادی

ابن مشغله

در برنامه‌ای از هنرپیشه‌ای پرسیدند که اگر رییس‌جمهور می‌شدی چه می‌کردی؟ من اگر بودم بی‌درنگ پاسخ می‌دادم که مقدمه‌ی ابن‌مشغله را به عنوان اعلامیه‌ی حقوق‌بشر اعلام می‌کنم! اکنون که محدوده‌ی حاکمیتم از خودم فراتر نمی‌رود، نه‌تنها مقدمه که سطرسطر این کتاب را منشور حقوق بشر خویش می‌خوانم و به لحظاتی از خواندن این کتاب می‌اندیشم که در هر کلامش، خودم را به جرم فاصله‌گرفتن از نظام ارزش‌های ابن‌مشغله، محکوم می‌کردم. ابن‌مشغله گویی در دل تاریخ مانده است تا چون منی تا خرخره در صندلی بی‌تفاوتی فرو نرود و به‌سان قهرمان این کتاب کله‌شق باشد. موج عظمت این کتاب را اگرچه نتوانستم در این چهار کلام بیان کنم، اما می‌توانم این مهم را به دست دوستی بسپارم که به نیکی از عهده‌اش برآمده است.

  • محمد حسین مرادی

درخت به

کافی است چند ساعتی وقتتان را برای خودتان خالی کنید و زیر سایه درختی که حسام‌الدین مطهری برایتان کاشته است، تکیه دهید و گوش بسپارید به حکایت‌هایی که درخت می‌گوید. حکایت‌هایی که اگر گاهی چشم‌هایتان را ببندید، گمان می‌کنید بی‌مقدمه افتاده‌اید وسط‌شان و حالا شما هم دارید پابه‌پای شخصیت‌هایش، درد می‌کشید، افسوس می‌خورید و یا قهقهه می‌زنید. آن وقت است که با صدای افتادن به درست جلوی پایتان به خودتان می‌آیید. به را برمی‌دارید و بو می‌کشید و یک گاز محکم می‌زنید و وقتی مزه‌ی آن تمام دهانتان را پر کرد، از سر تحسین نگاهی به درخت می‌کنید و آهسته می‌روید به امید درخت دیگری که شاید روز دیگری شما را در طعم‌هایش شریک کند.

  • محمد حسین مرادی

مارک دو پلو

هنوز لذت طعم‌های ترش و شیرین مارک‌و‌پلو زیر دندانم بود که دل دادم به مارک‌دو‌پلو و گذاشتم در دنیایی با حکایت‌ها و آدم‌های جورواجور غوطه بخورم. از طلوعی روشن در ییلاقی آفریقایی تا غروبی شفابخش در خاک عراق، از سرزمین تن‌تن تا قلب جنگل‌های آمازون و از هرم آقتاب تا شرشر باران، خودم را رها کردم بر روی اقیانوس نقالی‌های ضابطیان، انگارکه او گزارشگر مستند دور دنیا در هشتاد روز است و من فیلم‌بردارش. پشت دوربینم بی آن‌که آقای گزارشگر بداند خندیدم، تحسین کردم، تماشا کردم، تأسف خوردم و حسرت کشیدم و فیلم مستندی برای خودم کنار گذاشتم که هنوز تصاویرش پیش رویم است و نواهایش در گوشم!!!

  • محمد حسین مرادی

طاعون

می گویند در میان دزدان دریایی ناخدایی بوده است که بر بالای دکل کشتی‌اش، جارویی را بسته است به نشانه‌ی این که سطح دریا را جارو زده است! طاعون را اگر نه بزرگترین که شاید بتوان یکی از بزرگترین جاروهایی دانست که بر سطح زمین کشیده می‌شود و کرور کرور آدمیزاد را باخود می‌روبد. تصوّر شهری طاعون‌زده که برای جلوگیری از سرایت بیماری محاصره شده است و آدم‌هایی که مات و مبهوت نشسته‌اند تا ببینند چه زمانی طعمه جارو می‌شوند، را کامو با مهارت خود درتوصیف موقعیت‌ها و اشخاص بیان کرده است. اشخاصی که با رفتارهای دوگانه‌شان ثابت می‌کنند که طاعون نه تنها آفت جسم که مرضی روانی است.

  • محمد حسین مرادی