اسراب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دفاع مقدس» ثبت شده است

همین امروز و فردا روز تولدت می‌رسد. یک کتاب برایت می خرند و ورق‌پیچش می‌کنند و می‌دهند دستت. همین که چشمت به جلد کتاب می‌افتد با خود فکر می‌کنی که لابد باز دوباره یکی از آن روشنفکرهای کافه‌نشین صبح از خواب بلند شده است و تصمیم گرفته است این‌بار قاتل پسر شما باشد. با بی‌حوصلگی کتاب را به جایی در اعماق کتابخانه‌ات راهنمایی می‌کنی و بعد دو سال معلوم نیست به کدام علت ناشناخته‌ای با خود فکر می‌کنی که این کتاب دفاع مقدس است و از زیر خروارها کتاب خاک‌گرفته‌ی دیگر بیرونش می کشی و می‌خوانی و چه لذتی. و تعجب می‌کنی که مگر می‌شود از دل این همه واژه‌ی دستمالی‌شده باز هم حکایت تازه‌ای بیرون کشید؟ باید آن اعماق کتابخانه‌ات را بهتر بشناسی. شاید گنج‌های دیگری هم خاک گرفته باشند.

  • محمد حسین مرادی