گزارش یک مرگ
گزارش یک مرگ، توصیفی زیبا و حیرتانگیز و بسیار واقعی از قتل یک جوان است، قتلی که قاتلان آن در شهر دوره میافتند و به همه میگویند که میخواهند جوانک را بکشند. علت این جنون و افسارگسیختگی از سر صبح دهانبهدهان در شهر پیچیده است، همهی شهر میدانند. خیلیها میکوشند تا به مقتول اخطار دهند که دو برادر با چاقوهای خوککشی در کمینش نشستهاند و علیرغم این باز هم سانتیاگوناصر کشته میشود. مقتولی که شاید بیخبرترین فرد از جرم خویش است. گناهکار بودن یا نبودن سانتیاگوناصر چیزی نیست که از ظاهر عبارات این گزارش معلوم گردد، او راز این ماجرا را با خود به گور میبرد.
چرخبخت بیشباهت به چرخ زندگی نیست، هر دو میتوانند در ثانیهای یکی را به خاک سیاه بنشانند و دیگری را ثروتمند کنند، هر دو میتوانند، چشمان پر از ولع یک انسان را به خود خیره کنند تا به میل خودشان سرنوشتش را به بازی بگیرند، هر دو میتوانند به یک مرد بیاموزند که بیقانونترین و سرکشترین پدیدهی خلقتند و سرانجام هر دو بهخوبی درس آزادگی میدهند، درس آن که زندگی چیزی به جز همین امید بستنها و دلکندنها نیست. قمارباز داستان غریبهای نیست، داستان زندگی یکی مثل ماست وقتیکه با همهی وجود میخواهیم که سر به تن این زندگی نباشد و حاضریم پاکبازیمان را ثابت کنیم. این نقطه درست همانجایی است که قمار را بردهایم.