اسراب

۴۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قفسه» ثبت شده است

خمره

تا‌به‌حال با خود فکر کرد‌ه‌اید زمانی که لوله‌کشی نبود، بچه‌های مدرسه از کجا آب می‌خوردند؟ اگر مدیر یک مدرسه با کلی بچه قدونیم‌قد بودید آن وقت همین آب‌خوردن ساده برایتان به مسئله بزرگی تبدیل می‌شد. فضای مدرسه و اتفاقاتش بخشی از خاطرات همه‌ی ماست و البته همه‌ی مدرسه‌ها وجوه مشترکی دارند که برای ما یادآور خاطرات تلخ و شیرین بسیار و اتفاقات جالب است. اگر مدیر‌مدرسه جلال را دوست دارید احتمالاً از خمره‌ی مرادی کرمانی نیز خوشتان می‌آید. خمره‌ای که می‌شکند و کلی بچه را تشنه می‌گذارد. 

  • محمد حسین مرادی

آب انبار

ادای سگ در‌می‌آورد، دست چپش را بالا می‌برد و مدام پشت گوشش را می‌خاراند.  دم تکان می‌داد و دهنش را باز می‌کرد و فرزند تاجر یک لقمه از حلوای لذیذ را در دهانش می‌گذاشت. چشمانش از عطر هل و گلاب و شیرینی حلوا که در دهان آب می‌شد برق می زد و با لذت عوعو میکرد. لابد با خود می‌گویید که چه ذلّتی؟ زود قضاوت نکنید !!! آب‌انبار قصه‌ای است که از سرنوشت داستان سگ شدن پسر سقا و بلوایی که این بازی کودکانه در شهر ایجاد می‌کند برایتان می‌گوید. مرادی کرمانی، مرد قصه های مجید از بزرگترین داستان نویسان کودک و نوجوان است که آثار او به زبان‌های مختلف، کودکان را به ژرفای رویایی زیبا فرو میبرد. 

  • محمد حسین مرادی

غزلداستانهای سال بد مجموعه‌ی چند داستان‌کوتاه و چند غزلداستان است که گرچه همه‌ی آن‌ها با طبع من سازگار نبود، اما بعضی از آن‌ها به قدری زیبا بود که نتوانستم از معرفی این کتاب چشم‌ پوشی کنم. نادر ابراهیمی در این کتاب هم آرمانی نوشتن و فلسفی نوشتن را به‌هم آمیخته و مدالی دیگر به کلکسیون افتخاراتش اضافه کرده است. حدس می‌زنم غزلداستان ابداع ابراهیمی باشد و این برای چندمین بار است که از نوآوری‌های او لذت می‌برم.

  • محمد حسین مرادی

رونوشت بدون اصل، مجموع هفت قصه‌ی زیبا و خواندنی از نادر ابراهیمی است که ابتکار و فلسفی وآرمانی نوشتن مهم‌ترین وجه مشترک این داستان‌ها است. موضوعاتی از قبیل ظلم ستیزی، نگاه صحیح به مرگ و نگاه صحیح به زندگی در این قصه‌ها مشهوداست. نادر ابراهیمی در این کتاب بسیار شبیه نویسندگان غربی قلم زده که به گمانم برای علاقمندان به این سبک نوشتن بسیار جذاب باشد. داستان تصویری « قصه‌ی نقاشی که عاشق شد و معشوق» از برجستگی‌های این کتاب است که نشانه‌ی خلاقیت سرشار این بزرگ مرد است.

  • محمد حسین مرادی

خانواده

خانواده محل آرامش است، جایی که با همه‌ی شیرینی‌ها و سختی‌هایش، احساس امنیتی در انسان به‌وجود می‌آورد که به پشتوانه‌ی آن زندگی می‌کنیم، حرکت می‌کنیم، در سختی‌ها صبر می‌کنیم و در خوشی‌ها  لذت می‌بریم. این عبارات شعار نیست، واقعیتی است که باید در نبود خانواده فهمید، باید در مواجهه با خشم وحشی جامعه زمانی که پشتیبانی ندارید فهمید. امروزه این محفل زیبا دستخوش لجبازی‌های کودکانه و بهانه‌های بیهوده و توقعات کاذب شده است. خانواده کتابی است که از زیبایی‌ها می‌گوید، از چگونه زندگی کردن، از درست نگاه کردن به زندگی. کتابی است که به شما می‌گوید با همسر خودچگونه برخورد کنید، ودر حاشیه (مهم تر از متن) می گوید(برخلاف ژست های روشنفکرانه) زود ازدواج کنید!!!

 

  • محمد حسین مرادی

حجاب بی حجاب

روی سخن این کتاب با فعالان فرهنگی است نه با کسانی که می‌خواهند حقیقت حجاب را دریابند. بزرگترین نکته‌ی این کتاب که باید شایسته‌ی توجه‌ی دستگاه فرهنگی و فعالان عرصه حجاب قرار بگیرد، این است که مسئله حجاب یک پدیده‌ی اجتماعی با صدها عامل دخیل است که رعایت و توجه به مجموع این عوامل ما را به آرمان مد‌ّنظر می‌رساند و جزئی‌نگری در این مسئله غالباً نتیجه عکس دارد. گمان می‌کنم شرایط موجود و تلاش‌های کم‌ثمر ما در این راستا خود بزرگترین صحه بر ادّعای زائری باشد. 

  • محمد حسین مرادی

مردی در تبعید ابدی

صدرالمتألهین را نه فرمان شاه عباس و نه سنگ‌اندازی‌های عوام‌الناس و نه حتی حسادت‌های به‌ظاهر علما و در باطن خیل جهل مرکب، از خاکی به خاک دیگر دور کرد. خاک برای او همان خاک بود و آسمان خدا همان آبی. او را روح سراسر التهابش در تبعید واقعی فروبرده بود، او را شوریدگی وجودش رمی‌جمرات می‌کرد، او را ندای حلاج‌وار « أنا الحق » تا پای چوبه‌ی دار برد. آری او به واقع تبعیدی روحش بود، تبعیدی ابدی. نادر ابراهیمی در رمانی سرشار از حرکت نه‌تنها ملاصدرا را با افکار و نبوغ و رنج‌ها و شادی‌هایش به شما می‌شناساند، بلکه نوع جدیدی از تفکرکردن، زندگی کردن و خدایی زیستن را یاد می‌دهد که به دور از تملّق، شگفت‌آور است.

  • محمد حسین مرادی

لیدی ال

لیدی ال حکایت عشقی است که پنجه در پنجه‌ی سیاست می‌اندازد. و گر چه سیاست و قدرت کار خود را می‌کند و غافل از جریان جاری عشق است اما فرزند زخم خورده‌ی عشق انتقام این غفلت را می‌گیرد. جنون، فرزند عشقی است که در سایه‌ی سرد فراموشی سر بر می‌آورد و بعد از این که حساب قدرت را رسید و آن را تحقیر کرد، مادر خود را هم سر به نیست می‌کند. رومن گاری در لیدی ال با توصیفات فوق العاده و زیبای خود داستانی را از دل دوران آشوب آنارشیست‌ها بیرون کشیده و با عشقی زیبا گره می‌زند. تجربیات ارزشمند این نویسنده‌ی چند ملیتی در رمان هایش چنان بر دل مخاطب می‌نشیند که گویی خواننده کتاب هم با‌رها گفته‌های او را تجربه کرده و با او همزادپنداری می‌کند.

 

  • محمد حسین مرادی

شاهزاده و گدا

از صدقه‌سر خلاصه رمان‌های نشر افق دومین رمان کلاسیک هم به قفسه اضافه شد. شاهزاده‌ و‌ گدا، همان سلطان‌ و ‌شبان خودمان است که این بار در فضای انگلستان ترسیم شده است. حکایت شاهی که با درد و رنج مردم آشنا می‌شود و فقیری که بر مسند قدرت هویت اصلی خود را به باد فراموشی می‌سپارد. کلیشه‌ای که شاید مرور آن لازم باشد. گاه چنان ساده از کنار همین کلیشه ها می‌گذریم که گویی خود را بی‌نیاز از تکرار می‌دانیم.

  • محمد حسین مرادی

کنت مونت کریستو

کنت‌مونت‌کریستو حکایت فردی است که از زندان فرار کرده و با یافتن گنجی اقدام ‌به انتقام از مسببّین اسارت خود می‌کند. آن چه قلم دوما را از سایر کتب متمایز می‌کند. داستان‌پردازی منحصر‌به‌فرد اوست. در این رمان با کلمات ادبی ثقیل و یا توصیفات رؤیایی مواجه نمی‌شوید، بلکه با موقعیت‌ها و اشخاصی روبه‌رو هستید که چنان هنرمندانه به‌هم پیچیده شده‌اند که با وجود ساده بودن داستان نمی‌توان حدس زد که چه رخ خواهد داد و هر لحظه باید منتظر اتفاقی بود که تعجّب شما را برانگیزد. قطعاً این داستان‌پردازی قدرتمند قابل تحسین است و جای آن دارد که نویسندگان ما نیز به جای توصیفات غیر ضروری و لفاظّی‌های خسته‌کننده به قدرت تخیّل خود تکیه کنند.

  • محمد حسین مرادی