اسراب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مجموعه داستان» ثبت شده است

همین امروز و فردا روز تولدت می‌رسد. یک کتاب برایت می خرند و ورق‌پیچش می‌کنند و می‌دهند دستت. همین که چشمت به جلد کتاب می‌افتد با خود فکر می‌کنی که لابد باز دوباره یکی از آن روشنفکرهای کافه‌نشین صبح از خواب بلند شده است و تصمیم گرفته است این‌بار قاتل پسر شما باشد. با بی‌حوصلگی کتاب را به جایی در اعماق کتابخانه‌ات راهنمایی می‌کنی و بعد دو سال معلوم نیست به کدام علت ناشناخته‌ای با خود فکر می‌کنی که این کتاب دفاع مقدس است و از زیر خروارها کتاب خاک‌گرفته‌ی دیگر بیرونش می کشی و می‌خوانی و چه لذتی. و تعجب می‌کنی که مگر می‌شود از دل این همه واژه‌ی دستمالی‌شده باز هم حکایت تازه‌ای بیرون کشید؟ باید آن اعماق کتابخانه‌ات را بهتر بشناسی. شاید گنج‌های دیگری هم خاک گرفته باشند.

  • محمد حسین مرادی

چاقوی شکاری

در جهان ما دیگر حنای قصه‌های جنایی و عاشقانه و رویایی رنگی ندارد، زمین در دوره‌ای از حیات خودش بسر می برد که ساکنانش بیش از هر زمان دیگری از خود بیگانه شده‌اند. اگر شاهکارهای ادبی قرن پیش از نویسندگانی بود که بر روی تلی از ویرانی‌های جنگ‌ جهانی، موسیقی بیهودگی خلقت و غربت بشر را می‌نواختند، عالی‌ترین آثار ادبی امروز هم به کسانی تعلق می‌گیرد که تنهایی همراه با دم‌غنیمت‌شماری را سوژه داستان‌هایشان می‌کنند. بنابراین شاید شما هم دوست داشته باشید چندساعتی فارغ از نظام ارزش‌هایتان، به تماشای داستان‌های موراکامی از کودکی بنشینید که مادرش را گم کرده است.   

  • محمد حسین مرادی

درخت به

کافی است چند ساعتی وقتتان را برای خودتان خالی کنید و زیر سایه درختی که حسام‌الدین مطهری برایتان کاشته است، تکیه دهید و گوش بسپارید به حکایت‌هایی که درخت می‌گوید. حکایت‌هایی که اگر گاهی چشم‌هایتان را ببندید، گمان می‌کنید بی‌مقدمه افتاده‌اید وسط‌شان و حالا شما هم دارید پابه‌پای شخصیت‌هایش، درد می‌کشید، افسوس می‌خورید و یا قهقهه می‌زنید. آن وقت است که با صدای افتادن به درست جلوی پایتان به خودتان می‌آیید. به را برمی‌دارید و بو می‌کشید و یک گاز محکم می‌زنید و وقتی مزه‌ی آن تمام دهانتان را پر کرد، از سر تحسین نگاهی به درخت می‌کنید و آهسته می‌روید به امید درخت دیگری که شاید روز دیگری شما را در طعم‌هایش شریک کند.

  • محمد حسین مرادی