درخت به
کافی است چند ساعتی وقتتان را برای خودتان خالی کنید و زیر سایه درختی که حسامالدین مطهری برایتان کاشته است، تکیه دهید و گوش بسپارید به حکایتهایی که درخت میگوید. حکایتهایی که اگر گاهی چشمهایتان را ببندید، گمان میکنید بیمقدمه افتادهاید وسطشان و حالا شما هم دارید پابهپای شخصیتهایش، درد میکشید، افسوس میخورید و یا قهقهه میزنید. آن وقت است که با صدای افتادن به درست جلوی پایتان به خودتان میآیید. به را برمیدارید و بو میکشید و یک گاز محکم میزنید و وقتی مزهی آن تمام دهانتان را پر کرد، از سر تحسین نگاهی به درخت میکنید و آهسته میروید به امید درخت دیگری که شاید روز دیگری شما را در طعمهایش شریک کند.