اسراب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آلبرکامو» ثبت شده است

طاعون

می گویند در میان دزدان دریایی ناخدایی بوده است که بر بالای دکل کشتی‌اش، جارویی را بسته است به نشانه‌ی این که سطح دریا را جارو زده است! طاعون را اگر نه بزرگترین که شاید بتوان یکی از بزرگترین جاروهایی دانست که بر سطح زمین کشیده می‌شود و کرور کرور آدمیزاد را باخود می‌روبد. تصوّر شهری طاعون‌زده که برای جلوگیری از سرایت بیماری محاصره شده است و آدم‌هایی که مات و مبهوت نشسته‌اند تا ببینند چه زمانی طعمه جارو می‌شوند، را کامو با مهارت خود درتوصیف موقعیت‌ها و اشخاص بیان کرده است. اشخاصی که با رفتارهای دوگانه‌شان ثابت می‌کنند که طاعون نه تنها آفت جسم که مرضی روانی است.

  • محمد حسین مرادی

بیگانه

شاید باید مردی را که بی‌تفاوت در تشییع جنازه‌ی مادرش شرکت می‌کند را به بی‌احساسی محکوم کرد. مردی که اگر از او بخواهید که در ضیافتتان حضور پیدا کند و او حوصله نداشته باشد، خیلی رک در چشمانتان نگاه می‌کند و می‌گوید : " حوصله‌ات را ندارم." مردی که ساده آزرده می‌شود و ساده مسرور می‌گردد و هر آن‌چه که در او روی می‌دهد را ساده بروز می‌کند. این مرد را می‌توان در دادگاهی که مردمانش آداب معاشرت می‌دانند به داشتن کینه، عقده و روان‌پریشی متهم کرد و حرف‌هایش را باور نکرد و مدعاهایش را تکذیب کرد. بی‌شک چنین مردی جایی در میان آن‌هایی که به هر طریقی چندقطره اشک را بدرقه‌ی پیکر مادرشان می‌کنند تا به بی‌مبالاتی متهم نشوند ندارد. بیگانه حکایت مردی است که با همه‌ی آن‌چه که در اطرافش می‌گذرد غریبه است، گویی که با آدمیان بزرگ نشده است.

  • محمد حسین مرادی