گفت و گوهای اوریانا فالاچی
گفتوگوهای فالاچی با چند تن از مشهورترین رهبران جهان، مکالمههایی جنجالی، چالش برانگیز و بعضاً متهورانه است. بدون شک قهرمان این کتاب فالاچی است زمانیکه روبهروی شارون مینشیند و او را بابت کودککشیهایش محکوم میکند و یا وقتیکه با شجاعت قذافی را در چادر خودش به دیکتاتوری متهم میکند. مصاحبههای او با محمدرضا پهلوی، بازرگان و امام خمینی نمایانگر بخشی از تاریخ ایران در سالهای ملتهب انقلاب است، مصاحبههایی که اصل بیباکی و بیآلایشی در آنها موج میزند، فالاچی حرف اضافی نمیزند، یکراست میرود سراغ همان حرفهایی که انتظار شنیدنش را میکشیم و حرفهای طرف مقابلش را با دلیل و سند و بدون ملاحظهای رد میکند. مصاحبههای او با لخوالسا و راکووسکی هم جذاب میشود اگر پیش از مطالعه کتاب، قدری در رابطه با تاریخ لهستان مطالعه کنید. درمجموع گرچه عقاید و تفکرات فالاچی با ما متفاوت و گاهی متضاد است اما جرأت و صراحت او در این عصر مصاحبههای تصنعی، ستودنی است.
سپاس از معرفی این کتاب خوب
جمله آخری که فالاچی خطاب به قذافی می گه یکی از جذاب ترین بخش های این کتاب هست.
مضمون اون پرسش پاسخ این گونه بود:
فالاچی از قذافی می پرسه که آیا شما به خدا اعتقاد دارید و قذافی که از این سؤال متعجب شده بود، پاسخ مثبت می دهد و بعد فالاچی به وی می گوید که من فکر می کردم شما خودتان خدا هستید!