داغ ننگ
۵
مهر۹۵
دو شخصیت اصلی این رمان بار طاقتفرسای گناهی مشترک را بر دوش میکشند، یکی بر آیین صلیبیان رسوا میشود و سنگینی نگاههای کوچه و بازار را بر جان میخرد و دیگری گناهش را در لفافهای از ریا میپیچد و خوندل میخورد از تحسینهایی که نمیدانند نثار که میشوند و من هر دوی اینها را عمیقاً دوست دارم برای گناهی که ذلت غرور را از اعماق وجودشان برکند و در چشمان رهگذرانی ملامتگر و کینهتوز قرار داد، گناهی که بار دیگر نشان داد که لئیمها – بهسان کفتاران – تنها بر لاشهی بیآبرویی دگران، آبرو میخرند و برتریجویی میکنند.
جمله ی جالبی است.من را به فکر واداشت.و همین به فکر واداشتن بهترین کارهاست.به نظر با این معرفی ثواب هفتاد سال عبادت را تا اینجای کار و بدون احتساب قبل و بعد اعمالت گرفته باشی.